۲۵ فروردین : روز جهانی عطار نیشابوری  را بر

 

دوستداران ادب و عرفان را شاد باش میگم

 

فريدالدين عطار نيشابوری يکی از پرآوازه ترين شعرا و نويسندگان ايرانی در سده ششم هجری است عطار به مثابه يکی از چهره های عرفانی مشرق زمين، در ميان خاورشناسان غربی از محبوبيت زيادی برخوردار است و بسياری از آثار اين خاورشناسان، به بررسی آرای وی اختصاص يافته است در روز بيست و پنجم فروردين، طبق روال هر سال در كشورهايي مانند كانادا، تونس، اتريش، فرانسه و پاكستان نيز مراسمي با عنوان بزرگداشت عطار، در محل سفارت ايران در اين كشورها برگزار خواهد شد مراسم بزرگداشت عطار نیشابوری در 25كشور جهان برگزار می شود


 

حمد بی حد آن خدای پاک را

آنکه ایمان داد مشتی خاک را

آنکه در آدم دمید او روح را

داد از طوفان نجات او نوح را

آنکه فرمان کرد قهرش باد را

تا سزای داد قوم عاد را

آنکه لطف خویش را اظهار کرد

بر خلیلش نار را گلزار کرد

آن خداوندی که هنگام سحر

کرد قوم لوط را زیر و زبر 

اوست سلطان هرچه خواهد آن کند

عالمی را در دمی ویران کند

هست سلطانی مسلم مرورا

نیست کس را زهرهٔ چون و چرا

 

*****

 

چارچیز آمد نشان ابلهی

با تو گویم تا بیابی آگهی

عیب خود را ابله نه بیند در جهان

باشد اندر جستن عیب کسان

تخم بخل اندر دل خود کاشتن

وانگه امید سخاوت داشتن

هر که خلق از خلق او خشنود نیست

هیچ قدرش بر در معبود نیست

هر که او را پیشه بدخویی بود

کار او پیوسته بدرویی بود

خوی بد بر تن بلای جان بود

مردم بدخو نه از انسان بود

بخل شاخی از درخت دوزخست

وان بخیلک از سگان مسلخست

روی جنت را کجا بیند بخیل

پشه افتاده اندر پای پیل

باش از بخل بخیلان برکران

تا نباشی از شمار ابلهان

 

*****

 

سه علامت ظاهر آمد در بخیل

با تو گویم یاد گیرش ای خلیل

اولا از سایلان ترسان بود

وز بلای جوع هم لرزان بود

چون رسد در ره بخویش و آشنا

بگذرد چون باد و گوید مرحبا

نبود از مالش کسی را فایده

کم رسد با کس ز خوانش مایده

 

*****

 

هر کرا سه کار عادت باشدش

در جهان بخت و سعادت باشدش

تا تواند خیر بی منت کند

خویش را مستوجب رحمت کند

دائما گر بیند او عیب کسان

در ملامت هیچ نگشاید زبان

هر کرا بینی براه ناصواب

سر براهش آر تا یابی ثواب

زحمت خود را ز مردم دور دار

بار خود برکس میفکن زینهار

 

*****

 

چارچیز است از عطاهای کریم

با تو گویم یادگیرش ای سلیم

فرض حق اول بجای آوردنست

والدین از خویش راضی کردنست

حکم دیگر چیست با شیطان جهاد

چارمش نیکی بخلق نامراد

 

*****

 

بر سر بالین بیماران گذر

زانکه هست این سنت خیرالبشر

تا توانی تشنه را سیراب کن

در مجالس خدمت اصحاب کن

خاطر ایتام را دریاب نیز

تا ترا پیوسته حق دارد عزیز

چون شود گریان یتیمی ناگهان

عرش حق در جنبش آید آن زمان

چون یتیمی را کسی گریان کند

مالک اندر دوزخش بریان کند

آنکه خنداند یتیمی خسته را

باز یابد جنت در بسته را

هر که اسرارت کند فاش ای پسر

از چنان کس دور می‌باش ای پسر

در جوانی دار پیران را عزیز

تا عزیز دیگران باشی تو نیز

بر ضعیفان گر ببخشای رواست

کین ز سیرتهای خوب اولیاست

بر سر سیری مخور هرگز طعام

تا نمیرد در برت دل ای غلام

علت مردم ز پر خواری بود

خوردن پر تخم بیماری بود

راحتی نبود حسود شوم را

کاذب بدبخت را نبود وفا

هر منافق را تو دشمن دار باش

از وی و از فعل او بیزار باش

توبهٔ بد خو کجا محکم بود

مر بخیلان را مروت کم بود

تا شود دین تو صافی چون زلال

باش دایم طالب قوت حلال

آنکه باشد در پی قوت حرام

در تن او دل همی میرد

 

 *****

 

هر که آرد این نصیحتها بجای

در دو عالم رحمتش بخشد خدای

ور نیارد این وصیت را بجا

دور ماند بی شکی او از خدا

یا الهی رحم کن بر ما همه

عفو کن جمله گناه ما همه

عاجزیم و جرمها کرده بسی

نیست ما را غیر تو دیگر کسی

گر بخوانی ور برانی بنده‌ایم

هرچه حکم تست از آن خرسنده‌ایم

رحمت حق باد بر روح آن کسی

کین نصایح را بخواند او بسی

 

*****

 

 دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

گلگشت چمن با دل  آسوده  توان  کرد

آزرده دلان را سر گلگشت  چمن  نیست

 

وحشی بافقی